چکیدهٔ جلد نخست «سرمایه»، اثر کارل مارکس (فصل پنجم)
برگردان از متن فرانسه: م. پیگیر برگردان از متن فرانسه: م. پیگیر

 

فصل پنجم: کار هم‌زمان (*)

از آن زمان که ما به حرکات و اعمال سرمایه‌دار مورد نظرمان توجه کردیم مدت زمان زیادی نمی‌گذرد و بی‌شک طی این مدت، کسب و کار او رونق یافته است. پس به کارگاه او باز می‌گردیم تا شاید بتوانیم از دیدار دوبارهٔ دوست ریسنده‌مان لذت ببریم. دیگر رسیدیم. وارد می‌شویم.

ولی غافلگیر می‌شویم. به‌جای یک کارگر، شمار زیادی کارگر را می‌بینیم که در سکوت کامل و مانند سربازان در ردیف‌های منظم قرار گرفته و به‌کار مشغولند. سرکارگران و بازرسان نیز کم نیستند و مانند افسران در بین کارگران می‌چرخند، همه‌چیز را زیر نظر دارند، دستورات خود را ابلاغ می‌کنند و مواظب اجرای دقیق آن‌ها هستند. و از سرمایه‌دار، حتی سایه‌اش نیز دیده نمی‌شود. این‌جا دری شیشه‌ای قرار دارد که به‌سمت داخل یک اتاق باز می‌شود. شاید دفتر سرمایه‌دار ما باشد؟ برویم ببینیم. شخص موقری در آن‌جا نشسته است. ولی او سرمایه دار ما نیست. سرکارگران به‌گرد این تازه‌وارد می‌چرخند و به دستوراتش توجه زیادی می‌کنند. ناگهان صدای زنگی به گوش می‌رسد. یکی از سرکارگران می‌دود و گوش خود را به انتهای یک لولهٔ فلزی که از سقف تا میانهٔ دیوار پایین می‌آید، می‌چسباند. او بلافاصله باز می‌گردد تا به آقای مدیر اعلام کند که صاحب‌کار می‌خواهد او را ببیند. ما در میان انبوه کارگران در جست‌و‌جوی ریسندهٔ آشنای خود هستیم. و سرانجام او را در گوشه‌ای می‌یابیم که سخت غرق در کار خود است. رنگش پریده و لاغر شده است. در چهرهٔ او غم ژرفی مشهود است. ما پیشترها او را در بازار دیده بودیم که به‌هنگام فروش نیروی کارش به مرد پولدار، رفتاری هم‌تراز او داشت. ولی امروز چه‌قدر فاصله‌ای که آنها را از یک‌دیگر جدا می‌کند، زیاد شده است! او امروز کارگری است ناپیدا در انبوه کسانی که کارگاه را پرکرده‌اند، و در اثر روز های کاری بیش از اندازه طولانی، خرد شده است. در حالی که دارندهٔ پول، که از مدتی پیش به سرمایه‌دار بزرگی تبدیل شده، همانند خدایگان در بالای تخت فرمانروایی‌اش جلوس کرده است و از آن‌جا، دستورات خود را از طریق ارتشی از واسطه‌ها به خلقش ابلاغ می‌نماید.

چه اتفاقی رخ داده است؟ چیزی فوق‌العاده ساده. سرمایه‌دار رونق یافته است. سرمایه به‌شکل گسترده‌ای افزایش یافته است و سرمایه‌دار برای ارضاء نیازهای جدید آن، کار هم‌زمان را برقرار ساخته که در واقع کاری است که با اتحاد نیروها شکل می‌گیرد. در این کارگاه، که پیشترها تنها یک نیروی کار فعال بود، اکنون عمل هم‌آهنگ نیروهای کار دیده می‌شود. سرمایه دیگر از دوران کودکی خود بیرون آمده است و برای نخستین بار به‌شکل واقعی خود پدیدار می‌شود.

امتیازهایی را که سرمایه در برقرار ساختن کار هم‌زمان می‌یابد، می‌توان به چهار گروه تقسیم کرد:

نخست: در کار هم‌زمان است که سرمایه مفهوم کار اجتماعی را می‌یابد. نیروی اجتماعی کار، همان‌گونه که در فصل نخست دیده شد (ص.۲)، میانگینی است که در یک مرکز معین تولید برای شماری از کارگران که با درجهٔ مشخصی از مهارت کار می‌کنند، مشخص می شود. آشکار است که هر نیروی کاری که جداگانه در نظر گرفته شود، از نیروی کار میانگین یا کار اجتماعی، کمتر یا بیشتر است. این میانگین را فقط در صورتی می‌توانیم به‌دست آوریم که در یک کارگاه معین، شمار بزرگی از نیروهای کار را به‌کار هم‌زمان واداریم.

امتیاز دوم: صرفه‌جویی در وسایل کار است. همان کارگاه، همان دستگاه گرمازا و غیره که قبلاً تنها برای یک نیروی کار مورد استفاده قرار می‌گرفت، اکنون برای شمار زیادی از کارگران به‌کار گرفته می‌شود.

امتیاز سوم: افزایش نیروی کار است. «هم‌چنان که نیروی حملهٔ یک اسواران و یا قدرت مقاومت یک هنگ پیاده با حاصل‌جمع نیروهای حمله و مقاومتی که هر فرد سواره یا پیاده منفرداً بروز می‌دهد از نظر اساسی متفاوت است، همان‌طور مجموع نیروهای مکانیکی کارگران منفرد از نیروی جمعی‌ای که دست‌های متعدد ضمن یک عمل هم‌زمان و مشترک، مانند بلند کردن بار، پیچاندن دسته و یا برداشتن مانعی از سر راه، از خود بروز می‌دهند متمایز است.» _ سرمایه، جلد اول، ص. ۳۱۰، ترجمهٔ ایرج اسکندری، نشریات حزب توده ایران، سال ۱۳۵۲).

امتیاز چهارم: امکان تلفیق نیروها برای اجرای کارها به‌گونه‌ای که با نیروهای جدا از هم امکان اجرای آن‌ها غیرممکن یاحتی در صورت اجرا، بسیار نا کامل خواهد بود.

چه کسی ندیده است که ۵۰ کارگر توده‌های عظیمی را در یک ساعت جا به‌جا می‌کنند در حالی که یک کارگر در طول ۵۰ ساعت کار موفق نخواهد شد حتی آن را اندکی جا به‌جا کند؟ چه کسی ندیده است که ۱۲ کارگر که به‌صورت زنجیره‌ای از پایین تا بالای خانه‌ای در حال ساخته شدن کار می‌کنند، می توانند در یک ساعت کار، مقدار بسیار بیشتری از مصالح را به بالای بام خانه برسانند تا یک کارگر در ۱۲ ساعت کار؟ چه کسی درک نکرده است که ۲۰ بنّا در طول یک روز کاری، می‌توانند بسیار بیشتر از یک بنا در ۲۰ روز، کار انجام دهند؟

«کارهم‌زمان، شکل اساسی شیوه تولید سرمایه داری است.»

ـــــــــــــــــ
(*) با وجودی که رفیق گران‌مایه‌مان ایرج اسکندری، در برگردان «سرمایه» از واژهٔ «همکاری» استفاده کرده است، من فکر می‌کنم  در این بخش، «کار هم‌زمان» مقصود مارکس را بهتر می‌رساند. (مترجم)

 

منتشره مِهر: سایت هواداران حزب تودهٔ ایران 






September 30th, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
معرفی و نقد کتب